معنی قره قوروت
حل جدول
فارسی به ترکی
bir çeşit ekşi yiyecek
کالری خوراکی ها
100 گرم 340 کالری
لغت نامه دهخدا
قوروت. (ترکی، اِ) کشک. (سنگلاخ). قروت. رجوع به آن دوشود. || امر است از خشک کردن. (سنگلاخ).
قره
قره. [ق ُرْ رَ / رِ] (اِ) قره که رمّالان زنند:
صیدی چنین که گفتم وِاقبال صیدگه را
شعری زننده قره سعدالسعود فالش.
خاقانی (از آنندراج از غوامض سخن).
قره. [ق َ رَه ْ] (ع اِمص) چرکینی اندام مانند قلح و زردی دندان. || (مص) زرد و چرکین اندام گردیدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). || داغ داغ شدن پوست از بسیاری اَدَرْفَن. (منتهی الارب) (آنندراج). || سیاه شدن اندام یا برکنده شدن پوست اندام از سختی ضرب. (آنندراج).
قره آقاغ
قره آقاغ. [ق َ رَ] (اِخ) قره آغاج. رجوع به قره آغاج شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ معین
(قَ رَ) [تر.] (ص.) سیاه.
فرهنگ عمید
روشنی چشم،
معادل ابجد
1017